فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ( آل عمران/ ۶۱)

هر گاه بعد از علم و دانشى كه(در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

 

• مباهله معنای يكديگر را لعن كردن که میان دو نفر رخ می دهد و نفرين براى هلاك كسى است و در آیه «مباهله» به معنى نفرين كردن دو نفر به همديگر است. به اين صورت كه وقتى استدلالات منطقى سودى نداشت، افرادى كه با هم درباره يك مسأله مهم دينى گفتگو دارند، در يك جا جمع مى‏ شوند و به درگاه خدا تضرع مى ‏كنند و از او مى ‏خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.

• داستان مباهله پیامبر اکرم ص با هیئت مسیحیان نجران

اهالی نجران( یکی از شهرهای منطقه حجاز در مرز یمن)  در صدر اسلام بر آئین مسیحیت بودند، تا آنکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام ص توسط خالد بن ولید اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‏ ای نیز در کیش نصرانیت باقی ماندند.

پیامبر اکرم ص نامه ‏ای به بزرگان نصارای نجران نوشتند. آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر ص با هیئتی مرکب از چهارده نفر( به سرپرستی سه کشیش به نامهای اهتم، عاقب و سید) به مدینه آمدند و در مسجد به محضر پیامبر ص آمدند وبه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چه ادعائی دارید؟

 فرمود: من مردم را به آئین توحید دعوت می‏کنم و از آنان می‏خواهم که: شهادت بدهند خدائی جز خدای یگانه وجود ندارد ومن پیامبر خدا هستم .

آنها گفتند: اى محمد آيا تو صاحب و سرور ما را مى ‏شناسى؟ پيامبر گفت:
«سرور شما كيست»؟
گفتند: عيسى بن مريم. پيامبر گفت:
«او عبد و رسول خدا  است»
گفتند: به ما نشان بده كسى را كه خدا مانند او آفريده باشد در آنچه ديده و شنيده ‏اى... .
جبرئيل بر پیامبر اين آيه را آورد: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ( آل عمران/ ۵۹)مَثَل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»
بنا بر اين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيّت او نيست.

آنان از پذیرفتن حقیقت سر باز زدند و لجاجت ورزیدند. آيه مباهله نازل شد و خطاب به پيامبر فرمود: به كسانى كه با تو محاجّه و جدال كرده و از قبول حقّ، شانه خالى مى‏ كنند، بگو: بياييد با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان(انفس)، خدا را بخوانيم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگويان نفرين كنيم و هر نفرينى كه دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم مى ‏شود كه راه او باطل است و با اين وسيله به اين گفتگو و جدال پايان دهيم.
هنگامى كه نمايندگان مسيحيان نجران، پيشنهاد مباهله را از رسول اكرم شنيدند، به يكديگر نگاه كرده و متحيّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در اين باره فكر و انديشه و مشورت كنند.
مسیحیان وقتی به بزرگان خود مراجعه كردند و از آنها مشورت خواستند، اسقف آنان گفت: فردا بنگريد اگر محمد با اهل و فرزند خود آمد، از مباهله بپرهيزيد و اگر با اصحاب خويش آمد، پس مباهله كنيد كه كارى از او ساخته نیست.[۹]
فردا صبح پيامبر گرامی برای مباهله آمد در حالى كه دست حضرت على را گرفته بود و حضرت حسن و حضرت حسین در جلوي ایشان مي رفتند و حضرت فاطمه در پشت سر ایشان مي رفت. مسیحیان نیز آمدند در حالی كه اسقف در جلويشان بود. وقتی آنها، نبى اكرم را با اين افراد ديدند، درخواست کردند كه همراهان پیامبر معرفى شوند. به آنها گفته شد:
«هذا ابن عمه و زوج ابنته و أحب الخلق إليه و هذان ابنا بنته من علي و هذه الجارية بنته فاطمة أعز الناس عليه و أقربهم إلى قلبه»
اين پسر عم و داماد پیامبر و محبوب ترين مردم در نزد وی است و اين دو پسر، نوه دخترى پیامبر و از صلب على هستند و اين زن، فاطمه دختر وی است و عزيزترين مردم است نزد پیامبر.
  سپس پيامبر پيش رفت و بر دو زانو نشست. ابا حارثه اسقف آنها گفت: به خدا قسم اين مرد مثل انبياء نشسته است؛ پس به مباهله تن در ندادند. یکی از بزرگان نصاری گفت: اى ابا حارثه! جلو برو و مباهله كن. ابا حارثه گفت: به خدا قسم كه مباهله نمی كنم؛ زیرا او را بر مباهله پرجرأت می ‏بينم و مي ترسم كه راستگو باشد كه در اين صورت به خدا، هيچ نيرويى براى ما نباشد. چهره هايى مى بينم كه اگر از خدا بخواهند كه كوه ها را از جاى بكند، حتماَ خواهد كند. با او مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد و در همه جهان يك نصرانى زنده نخواهد ماند. سپس اسقف به پيغمبر گفت: اى ابا القاسم ما مباهله نمي كنيم؛ لكن به مصالحه حاضريم. با ما مصالحه كن .
پيامبر با آنها به دو هزار حلّه هر حلّه ‏اى به قيمت چهل درهم مصالحه كرد و اين كه سى زره و سى نيزه و سى اسب عاريه دهند كه اگر در يمن آشوبى و جنگى پيش آمد، مسلمين بكار برند و رسول خدا ضمانت فرمود كه عاریه ها را سالم به آنها برگرداند و این قرار داد را مکتوب کردند.
 

• پيام های آیه مباهله
۱. اگر انسان ايمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزديك‏ترين بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. « مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
۲. آخرين برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. « فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ»
۳. در مجالس دعا، كودكان را نيز با خود ببريم. «أ َبْناءَنا»
۴. . استمداد از غيب، پس از بكارگيرى توانايى‏هاى عادّى است. « نَبْتَهِلْ»
۵.در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله كننده پنج نفر بيشتر نبودند. « أَبْناءَنا»، «ن ِساءَنا»، « أَنْفُسَنا»
۶.زن و مرد در صحنه ‏هاى مختلف دينى، در كنار همديگر مطرحند. « نِساءَنا»
۷. علىّ بن ابى طالب، جان رسول اللَّه است. « أَنْفُسَنا»
۸. اهل بيت پيامبر، مستجاب الدعوة هستند. «أ َبْناءَنا»، «نِساءَنا»، « أَنْفُسَن»
۹. فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. « أَبْنائِنا»


منبع: المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۷۴۱/ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی ج۲، صص۷۶۲-۷۶۱/ پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص ۲۴۲ / تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۲، ص ۷۶/  شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانی، ج۱، صص ۱۵۶-۱۵۵/ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏۲، ص۷۶۲/ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۱۵۷/ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)، ج‏۱، ص ۱۶۸/  مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳- ۷۶۲
 

 

 

دسته بندی: