کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران  است که دولت انگلیس نقش اصلی را در آن را به دلایلی چون تصویب نشدن قرارداد ۱۹۱۹ در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، بازی می کرد.

این کودتا، چهارده سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد و بنيان بسياري از دستاوردهايي را كه در مشروطه شكل گرفته بود، بر باد داد و زمينه ديكتاتوري رضاخان را فراهم آورد.

برای تحقق این امر، سیدضیاءالدین طباطبایی به عنوان مهره اصلی و رضامیرپنج فرمانده قزاق ها توسط انگلیس ها در نظر گرفته شدند.

در سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹، قزاق ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانی های قبلی تصرف کردند. سپس کودتاچیان دست به اقامات از پیش تعیین شده مانند انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد ۱۹۱۹ و... زدند.

عوامل مؤثر در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹

حکومت انگلیسی هندوستان

با اشغال هندوستان از سوی قوای انگلیس، ایران، جولانگاه شبکه های اطلاعاتی حکومت بریتانیا- در پوشش های تجاری ـ اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی- گردید.

افرادی نظیر سِرجان ملکم، سِرگور اوزلی و سِرجان مک نیل نمونه های بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی، با تحمیل قراردادها، اطلاعات گسترده ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه کردند و با تشکیل کانون های استعماری نظیر فراماسونری، حلقه ای از مأموران استعمار را در ایران سامان دادند.

 

اردشیر ریپورتر، طراح اصلی کودتا

اردشیر ریپورتر( نماینده بریتانیا در ایران) در ۱۳۱۱ قمری( دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه) به ایران آمد. حضور در جلسات انجمن های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات او بود که نفوذ این جاسوس کهنه کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می سازد.

 

بانک شاهنشاهی

یکی از مخرب ترین مؤسسات غربی ایجاد شده در ایران که وارد کننده صدمه های فراوان اقتصادی سیاسی به کشورمان محسوب می گردید، بانک شاهنشاهی بود.

این بانک با سرمایه خاندان یهودی ساسون ایجاد شد و در آستانه کودتای ۱۲۹۹، سر فیلیپ ساسوس مالک بانک شاهنشاهی بود.

دخالت های این ارگان در تحقق کودتا نمود در کارشکنی در سر راه دولت های ایران قبل از کودتا، کمک این بانک به تقویت و ترمیم وضعیت قوای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج و پرداخت پول به کودتاچیان هنگام عزیمت به تهران یافت.

رضاخان پس از کودتا نیز از وام های کلان بانک شاهنشاهی برای پیش برد اهداف خود و حامیان استعمارگرش بهره فراوانی برد.

 

ژنرال سرادموند آیرونساید

آیرونساید، جوان ترین سرلشکر ارتش انگلیس بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد.

وظیفه وی در این راستا آن بود که هم زمان با بیرون کشیدن نیروهای انگلیسی از ایران، طرح مشترک کانون های استعماری، وزارت جنگ، وزارت امور هندوستان، وزارت مستعمرات و حکومت هند بریتانیا مبنی بر استقرار یک حکومت نظامی وابسته در ایران را به اجرا درآورد.

شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، به رهبری اردشیر ریپورتر، وظیفه داشت رضاخان میرپنج را به آیرونساید معرفی کند و هماهنگی لازم را بین آن دو به وجود آورد. اجزای سفارت نیز در قزوین و تهران، زمینه های نظامی و سیاسی را برای تحقق موفق طرح کودتا فراهم و هماهنگی لازم را با آیرونساید به وجود آوردند. بنابراین، مشخص می شود آیرونساید، مجری طرحی از پیش آماده بوده که با همکاری عوامل داخلی و خارجی موفق به اجرای آن شد.

 

وضعیت نامطلوب ایران در آن عصر

اوضاع نامطلوب عمومی جامعه ایران زمینه های لازم برای پذیرش دگرگونی را داشت.

بر اثر تندروی های بی حساب، ضعف مدیریت و نداشتن برنامه های کاربردی برای اداره کشور، از انقلاب مشروطیت تا کودتای ۱۲۹۹، ۵۱ بار هیئت دولت تغییر کرد.

مداخله روس و انلگیس در امور کشور که از آغاز سلطنت قاجاریه آغاز شده بود، همواره روزافزون بود و به ویژه در دوران جنگ جهانی اول، به اشغال کشور و حضور نظامی آنان انجامید و بی ثباتی سیاسی و نابسامانی اقتصادی را شدت بخشید. در اصل، جامعه ایران، ثمره آزادی ای را که مشروطه خواهان سکولار ادعای آن را داشتند، دید و اکنون خواهان نظم و امنیت و پیشرفت کشور بود، ولی این را از رجال اصیل خود می خواست، نه از دولت های بیگانه.

 

علت انتخابرضا میرپنج

از سال ۱۲۹۰، شمال ایران زیر سلطه روسیه و جنوب تحت سیطره انگلیس بود.

رضاخان که آموزش های نظامی را در نیروهای قزاق گذرانده بود، از درجه میرپنجی در ۱۲۹۱، به درجه سرتیپی در ۱۲۹۹ رسید و در پاییز همان سال، با حمایت آیرونساید، به مقام فرماندهی نیروهای قزاق رسید.

آیرونساید در خاطراتش می نویسد:

«یک دیکتاتور نظامی می تواند مشکلات ایران را حل کند و ما امکان پیدا می کنیم بی هیچ دردسری، قوایمان را از ایران بیرون ببریم.» پس از کودتا، سفارت انگلیس در تهران به دولت خود توصیه می کند از رژیم جدید حمایت کند؛ زیرا برای منافع انگلیس، مناسبت ترین دولتی است که می تواند پدید آید.

 

منابع اتکای سلطنت رضاخان

  • نیروهای مسلح
  • حزب های اکثریت در مجلس ملیِ پنجم
  • قدرت های بزرگ خارجی

 رضاخان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان،  و گماردن افسران وفادر به خویش در منصب استانداری کاری کرد که این نهاد، پشتیبان او شود.

در انتخابات دوره پنجم مجلس تقلب شد و افراد مورد نظر رضاخان از سوی استانداران نظامی او از صندوق سربرآوردند.

انگلیسی ها، رضاخان را مردی قلدر می دیدند که می توانست نفت آنها را حفظ کند و جلو کمونیست ها را بگیرد. از این رو، حمایت از رضاخان در دستور کار دولت انگلیس قرار گرفت.

 

مجلس و پادشاهی رضاخان سردار سپه

کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ که به قدرت گرفتن افسر ساده ای به نام رضاخان میرپنج انجامید، مجلس مشروطه را به صورت ابزاری در دست نظامیان بدل ساخت، بنحوی که طی چندین دوره تا شهریور ۱۳۲۰ و اشغال نظامی ایران از سوی متفقین و تبعید رضاشاه به جزیره موریس، از جنگ و جدال احزاب تندرو و مجادله نمایندگان خبری نبودو بله قربان گویان بر صندلی مجلس تکیه زده بودند.

با وجود آنکه در زمان انتخابات مجلس چهارم، سه ماه از کودتای ۱۲۹۹ می گذشت و رضاخان نمی توانست چندان دخالتی در انتخابات داشته باشد، او توانست با هم رأی کردن پاره ای از نمایندگان مجلس، راه را برای مجلس بعدی باز کند. با انتخابات مجلس پنجم، رضاخان از همه توان سیاسی خود برای دخالت هوادارنش استفاده کرد. در پاییز ۱۳۰۲، کمیته ای ویژه در تهران به مسئولیت یکی از فرماندهان ارشد ارتش به نام خدایار خان که بعدها به وزارت جنگ برگزیده شد، به وجود آورد و انتخابات با نظارت و کنترل او انجام شد و افراد مورد علاقه رضاخان راهی مجلس شدند.

 

اعتراض های مردم بر ضد حکومت رضاخانی

در سال ۱۳۰۳، پیشه وران بر ضد جمهوری خواهی رضاخانی دست به تظاهرات و راه پیمایی زدند. روزنامه نگاران و سردبیران نیز به صورت انفرادی از رضاخان در روزنامه هایشان انتقاد می کردند که از میان آنها، افرادی به قهر، ضرب و قتل تهدید شدند. به همین شیوه، دولتمردان با دیدگاه های گوناگون به صورت انفرادی با رضاخان به مخالفت برخاستند و گرایش های فزاینده خودکامگی و استبداد او را مورد انتقاد قرار دادند. در این گروه، خطیب مردمی و عالم بزرگوار، آیت الله حسن مدرس و نیز دموکرات ها و ملی گراهایی همچون سیدحسن تقی زاده و دکتر محمد مصدق به چشم می خوردند.


منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی –موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي-شماره ۱۰/  مجله  گلبرگ  اسفند ۱۳۸۶، شماره ۹۶

 

دسته بندی: